داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید

داستان آموزنده جدید,داستان بسیار زیبا,داستان جالب,داستان جدید

داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید

داستان آموزنده جدید,داستان بسیار زیبا,داستان جالب,داستان جدید

هر که چاهی بکنه بهر کسی اول خودش دوم کسی

داستان ضرب المثل هر که چاهی بکنه بهر کسی اول خودش دوم کسی

هر که چاهی بکنه بهر کسی اول خودش دوم کسی | داستان ضرب المثل

چون کسی به دیگری بدی کند یا در مجلسی یک نفر از بدی هایی که با او شده صحبت کند مردم می گویند آنکه برای تو چاه می کند اول خودش در چاه می افتد.

در زمان پیامبر اسلام  شخصی که دشمن این خانواده بود هر وقت که می دید مسلمانان پیشرفت می کنند

و کفار به پیامبر اسلام ایمان می آورند خیلی رنج می کشید.

عاقبت نقشه کشید که پیامبر اسلام را به خانه اش دعوت کند و به آن محمد بن عبدالله آسیب برساند.

به این منظور چاهی در خانه اش کند و آن را پر از خنجر و نیزه کرد آن وقت رفت نزد محمد بن عبدالله  و گفت :

«یا رسول الله اگر ممکن میشه یک شب به خانه من تشریف فرما بشید» حضرت قبول کرد، فرمود : «برو تدارک ببین ما زیاد هستیم.»

شب میهمانی که شد محمد بن عبدالله  با علی بن ابی طالب و یاران دیگرش رفتند خانه آن شخص.

آن شخص که روی چاه بالش و تشک انداخته بود بسیار تعارف کرد که محمد بن عبدالله  روی آن بنشیند.

پیامبر اسلام بسم الله گفت و نشست.

آن شخص دید حضرت در چاه فرو نرفت خیلی ناراحت شد و تعجب کرد.

بعد گفت حالا که حضرت در چاه فرو نرفت در خانه زهری دارم آن را در غذا می ریزم که پیامبر اسلام و یارانش با هم بمیرند.

زهر را در غذا ریخت آورد جلو میهمانان،  ادامه مطلب ...

داستان ضرب المثل هیهات هیهات

داستان ضرب المثل هیهات هیهات

داستان ضرب المثل هیهات هیهات | داستان ضرب المثل

عبارت بالا که جنبه افسوس و ندامت دارد هنگامی به کار برده می شود

که از انجام کاری نادم و متاسف شده باشند

و یا بخواهند کسی را از ارتکاب به اعمال غیر معقول که ناشی از علت جهالت یا جوانی است بر حذر دارند.

عبارت بالا که جنبه افسوس و ندامت دارد هنگامی به کار برده می شود که از آیه 36 از سوره مبارکه المومنون است

که پس از شرح مقدمه ای به عبارت: هیهات، هیهات لما توعدون ختم می شود.

خدای تعالی در این سوره از قرآن کریم

پس از آنکه از کیفیت خلقت بشر به وسیله نطفه و علقه ( خون منعقد شده) و گوشت و استخوان بحث می کند

و آیه فتبارک الله احسن الخالقین را با خلقت زیبای آدمی نازل می فرماید

آن گاه راه سعادت و درستکاری را از رهگذر طاعت و تسلیم و توحید و فروتنی و انجام فرایض موضوعه می آموزد

و با ارسال مثل از طوفان نوح و سایر گرفتاریهایی که دامنگیر اقوام ضاله نظیر ثمود  ادامه مطلب ...

داستان ضرب المثل دو قورت و نیمش باقیه

داستان ضرب المثل دو قورت و نیمش باقیه

این ضرب المثل درباره کسی است که حرصش را معیاری نباشد و بیش از میزان شایستگی انتظار مساعدت داشته باشد

عبارت مثلی بالا از جنبۀ دیگر هم مورد استفاده و اصطلاح قرار می گیرد و آن موقعی است

که شخص در ازای تقصیر و خطای نابخشودنی که از او سرزده نه تنها اظهار انفعال و شرمندگی نکند بلکه متوقع نوازش و محبت و نازشست هم باشد

در این گونه موارد است که اصطلاحاً می گویند : دو قورت و نیمش هم باقیه

داستان زیبای این ضرب المثل :

چون حضرت سلیمان پس از مرگ پدرش داود بر اریکۀ رسالت و سلطنت تکیه زد

بعد از چندی از خدای متعال خواست که همۀ جهان را در اختیارش قرار دهد

و برای اجابت دعای خویش چند بار هفتاد شب متوالی عبادت کرد و زیادت خواست

در عبارت اول آدمیان و مرغان و وحوش

در عبادت دوم پریان

در عبادت سوم باد و آب را حق تعالی به فرمانش درآورد

بالاخره در آخرین عبادتش گفت :الهی هرچه به زیر کبودی آسمان است باید که به فرمان من باشد

خداوند حکیم علی الاطلاق نیز برای آن که هیچ گونه عذر و بهانه ای برای سلیمان باقی نمانده

هرچه خواست از حکمت و دولت و احترام و عظمت و قدرت و توانایی بدو بخشید 

ادامه مطلب ...

داستان ضرب المثل دوغ و دوشاب یکی است

داستان ضرب المثل دوغ و دوشاب یکی است

وقتی که به فداکاری های افراد توجه نشود و خوب و بد در یک کفه قرار گیرد

به ضرب المثل بالا تمثیل می کنند و یا به عبارت دیگر می گویند : دوغ و دوشاب پیشش یکی است

دوغ که متفرع از ماست است و پس از گرفتن کره از ماست باقی می ماند

در محیط گله داری بیشتر به مصرف تغذیۀ سگان گله می رسید

دوشاب همان شیره است که با پختن آب انگور به دست می آید

اما وجه تناسب دوغ و دوشاب و توجه به اهمیت یکی بر دیگری را در سرزمین لرستان باید جستجو کرد

زیرا به قرار تحقیق لرهای گله دار برای دوغ که کره آن گرفته شده ارزش و اهمیتی قابل نبوده اند و غالباً آن را به دور می ریختند

دوشاب که به اصطلاح دیگر آن را شیره می گویند چون مواد اولیه و وسایل تهیه و تدارک آن برای گله دارها فراهم نبود  ادامه مطلب ...

داستان ضرب المثل نخود سیاه

داستان ضرب المثل نخود سیاهداستان ضرب المثل نخود سیاه

هر وقت که می خواهند کسی از ماجرایی آگاه نشود و او را به بهانه ای بیرون فرستند

و یا به قول علامه دهخدا پی کاری فرستادن که کمی طول کشد

از باب مثال می گویند : فلانی را به دنبال نخود سیاه فرستادیم

یعنی جایی رفت به این زودی ها باز نمی گردد

اکنون ببینیم نخود سیاه چیست و چه نقشی دارد که به صورت ضرب المثل درآمده است

به طوری که می دانیم نخود از دانه های نباتی است

که چند نوع از آن در ایران و بهترین آنها در قزوین به عمل می آید

انواع و اقسام نخودهایی که در ایران به عمل می آید همه به همان صورتی که درو می شوند

مورد استفاده قرار می گیرند یعنی چیزی از آنها کم و کسر نمی شود و تغییر قیافه هم نمی دهند

مگر نخود سیاه که چون به عمل آمد آن را در داخل ظرف آب می ریزن تا خیس بخورد

و به صورت لپه دربیاید و چاشنی خوراک و خورشت شود  ادامه مطلب ...

ریشه ضرب المثل آب از سر چشمه گل آلود است

ریشه ضرب المثل آب از سر چشمه گل آلود استریشه ضرب المثل آب از سر چشمه گل آلود است
Proverbs root of the source water is muddy

آب از سرچشمه گل آلود است

مصداق بی کفایتی و تدبیر نادرست شخصی که در رأس آن امور است سرچشمه می گیرد

چرا که تا آب از سرچشمه گل آلود نباشد تیرگی به آن نمی گذرد و زلالی و روانی آن حفظ می شود

ضرب المثل آب از سرچشمه گل آلود است از زبان بیگانه به فارسی ترجمه شده است

خلفای اموی جمعا ١۴ نفر بوده اند که ازسال ۴١ تا ١٣۶ هجری درسرزمین پهناور اسلامی خلافت کرده اند

در میان ایشان هیچ یک در مقام فضیلت و تقوی همتای خلیفه ی هشتم، عمر بن عبداعزیز، نبوده است

این خلیفه تعالیم اسلامی را تمام و کمال اجراء می کرده است

دوران کوتاه خلافتش توام با عدل و داد بود و بدون تکلف و تجمل زندگی می کرد

روزی این خلیفه از عربی شامی پرسید :

عاملان من در دیار شما چه می کنند و رفتارشان چه گونه است ؟

عرب شامی با تبسمی رندانه جواب داد :  ادامه مطلب ...

ریشه ضرب المثل آب پاکی را روی دستش ریخت

ریشه ضرب المثل آب پاکی روی دستش ریخت

ریشه ضرب المثل آب پاکی را روی دستش ریخت


داستان ضرب المثل های فارسی و ایرانی

زمانی کسی به امید موفقیت و انجام مقصود مدت ها تلاش و فعالیت کند

ولی با صراحت و قاطعیت پاسخ منفی بشنود و دست رد به سینه اش گذارند

برای بیان حالش به ضرب المثل بالا استناد جسته می گویند

بیچاره این همه زحمت کشید ولی بالاخره آب پاکی روی دستش ریختند

در دین اسلام آب مؤثرترین عامل پاک کننده نجاست است و زمین و آفتاب و استحاله در مرحله دوم مطهرات قرار دارند

هر چیز نجس با شستن پاک می شود و اصولاً آب زایل کننده هر گونه نجاسات است

موضوع مشکوک و ناپاک را باید از سه الی هفت بار

– بسته به نوع و کیفیت نجاست – شستشو داد تا طهارت شرعی به عمل آید

به آن آب آخرین که نجاست و ناپاکی را به کلی از بین می برد

در اصطلاح شرعی ” آب پاکی ” می گویند

زیرا این آب آخرین موقعی ریخته می شود که از نجاست و ناپاکی اثری باقی نمانده

موضوع مشکوک کاملا پاک و پاکیزه شده باشد

با این توصیف به طوری که ملاحضه می شود ” آب پاکی ”

همان طوری که در اصطلاح شرعی آب آخرین است که شیء ناپاک را به کلی پاک می کند

در عرف اصطلاح عامه کنایه از ” حرف آخرین ” است

که از طرف مخاطب در پاسخ متکلم و متقاضی گفته می شود

و تکلیفش را در عدم اجابت مسئول یکسره و روشن می کند

داستان ضرب المثل یک صبر کن و هزار افسوس مخور

داستان ضرب المثل یک صبر کن و هزار افسوس مخور

داستان های ضرب المثل , داستان ضرب المثل های ایرانی , داستان ضرب المثل های فارسی

پادشاهی بود که همه چیز داشت، اما بچه نداشت. سال های سال بود که ازدواج کرده بود ، اما خدا به او و همسرش فرزندی نداده بود. پادشاه و زنش از این که بچه نداشتند، خیلی غمگین بودند.

این پادشاه، عادل و با انصاف بود. مردم کشورش، دوستش داشتند. به همین دلیل همه دست به دعا برداشتند و از خدا خواستند که به او یک بچه بدهد. خدای مهربان دعای مردم را مستجاب کرد و یک روز خبر در همه جا پیچید و دهان به دهان گشت که خدا به پادشاه یک پسر داده است. همه از شنیدن این خبر خوشحال شدند و خدا را شکر کردند. بیشتر از همه ی مردم، پادشاه و زنش خوشحال بودند.

در سال هایی که پادشاه بچه نداشت، سرش را به یک راسوی خوشگل گرم می کرد. راسویی که پادشاه داشت، یک حیوان تربیت شده بود هزار جور پشتک و وارو می زد و کمی از غم بی فرزندی پادشاه و زنش کم می کرد. همه فکر می کردند که بعد از به دنیا آمدن پسر پادشاه، او دست از سر راسو بر می دارد و راسو را می فرستد توی جنگل تا بقیه ی عمرش را میان حیوانات جنگلی بگذراند اما این طور نشد. پادشاه باز هم راسو را که یادگار دوران تنهایی اش بود دوست داشت و گاه گاهی خودش را با دیدن بازی های راسو سرگرم می کرد. 

ادامه مطلب ...

,داستان ضرب المثل کن فیکون شد

ریشه ضرب المثل کن فیکون شد,داستان ضرب المثل کن فیکون شد
هرگاه امری بزرگ واقع شود و یا تغییر و تحولی عظیم روی دهد به عبارت مثلی بالا تمثل جسته اصطلاحاً می گویند : کن فیکون شده است .
بعضی ها از این جمله صرفاً در رابطه با خرابی و ویرانی استفاده کرده فی المثل هرجابر اثر زلزله یا سیل یا حادثه دیگرخراب شده است می گویند: آنجا کن فیکون شده است.
عبارت کن فیکون در آیه 117 از سوره بقره و چند سوره دیگر از قرآن کریم نیز به اقتضای مقال آمده است که در همه جا اشاره به قدرت بی چون و چرای پروردگار است که چون به خلقت عنصری یا تغییر و تحولی عظیم اراده فرماید کافی است بگوید : کن ، در یک چشم بر هم زدن مدلول فیکون بر آن جاری می شود زیرا احتیاج به تمهید مقدمه و ترکیب و امتزاج اجزا و عناصر ندارد بلکه بر طبق حکم نافذش آن امر بلافاصله موجودیت پیدا می کند .
عبارت کن فیکون اشاره به خلقت عام وجود است و الاهیون معتقدند که خلقت عالم وآدم تنها به اراده و اشاره حکیم و قادر علی الاطلاق به وجود آمده است یعنی چون مشیت الهی بر کن تعلق گرفت فیکون در پی آن تحقق پیدا کرد .